کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوقهپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طوقه
فرهنگ فارسی معین
(طُ قِ) [ ع . طوقة ] (اِ.) 1 - حلقه . 2 - حلقة فلزی چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت که لاستیک روی آن قرار می گیرد. 3 - بخش زیرین چاه که دارای قطر و گشادی بیشتر است .
-
پوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - جامه ، پوشش . 2 - خیمه ، چادر. 3 - زره ، جوشن . 4 - در ترکیب با بعضی واژه ها معنای فاعلی می دهد مانند: زره پوش . 5 - در ترکیب با بعضی واژه ها معنای مفعولی می دهد مانند: گالی پوش .
-
آهن پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کسی که زره آهنین به تن دارد.
-
آستین پوش
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - فروتن . 2 - مطیع ، فرمانبردار.
-
ازرق پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِفا.) 1 - کسی که جامة کبود پوشد. 2 - صوفی . 3 - (ص .) کنایه از: صوفیِ ریایی .
-
پشمینه پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - کسی که جامة پشمینه پوشد. 2 - صوفی ، زاهد.
-
تن پوش
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) لباس و جامه .
-
ژنده پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) کهنه پوش .
-
ساغری پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ تر - فا. ] (ص فا.)پارچه - ای که کفل اسب را بپوشاند.
-
سایه پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سایبان .
-
زره پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) 1 - کسی که زِره بر تن کرده . 2 - تانک .
-
سیاه پوش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) کنایه از: سوگوار. 2 - (اِ.) شبگرد، عسس .
-
شب پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - لباس خواب . 2 - روسری که شب هنگام خوابیدن به سر بندند.
-
شپ پوش
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) = شب پوش : 1 - کلاه و طاقیه . 2 - بالاپوش . 3 - لحاف .
-
طاقچه پوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.)پارچه ای که کف طاقچه را با آن می پوشیدند.