کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوفان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طوفان
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) 1 - باران فراوان و شدید. 2 - باد سخت . 3 - هر چیز شدید و بسیار.
-
واژههای همآوا
-
توفان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - باد سخت . 2 - جوش و خروش .
-
جستوجو در متن
-
دومان
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . دومن ] (اِمر.) طوفان .
-
بیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - رعد و برق . 2 - صاعقه ، طوفان .
-
کولاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) طوفان دریا، موج شدید و بزرگ .
-
کلاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = کولاک : 1 - موج بزرگ دریا. 2 - طوفان .
-
آبخیز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - زمین پر آب . 2 - مد؛ مق جزر. 3 - موج . 4 - طوفان .
-
جدامیشی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ مغ - فا. ] (حامص .) جادوگری به وسیلة سنگ جده (=یده ). ضح . - مغولان و ترکان معتقد بودند که توسط چنین سحری می توانند طوفان های برف را در وسط تابستان ایجاد کنند.
-
کشتیل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) حوضی چوبین است در اندرون کشتی از طرف سینه که در مواقع طوفان آب دریا - که به کشتی آید - در آن جمع شود (سواحل خلیج فارس ).