کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طفل
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) بچه ، کودک . ج . اطفال .
-
جستوجو در متن
-
کودک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (ص .) طفل ، خردسال .
-
عیشا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) قرارگاه طفل در رحم مادر.
-
بنگره
فرهنگ فارسی معین
(بَ گَ رِ) ( اِ.) لالایی ، آوازی که زنان برای خواباندن طفل می خوانند.
-
بچه
فرهنگ فارسی معین
(بَ چِّ) ( اِ.) 1 - کودک ، طفل . 2 - فرزند.
-
اطفاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) خاموش کردن . اطفال ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طفل ؛ کودکان .
-
پسر
فرهنگ فارسی معین
(پِ سَ) [ په . ] (اِ.) 1 - فرزند، طفل . 2 - فرزند نرینه ، پور.
-
فطام
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) باز گرفتن طفل از شیر. 2 - (اِ.) زمان باز گرفتن کودک از شیر.
-
غریبی کردن
فرهنگ فارسی معین
(غَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - سفر کردن . 2 - بیگانگی کردن . 3 - ترسیدن طفل از شخص ناشناس .