کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعنه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زنخ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - سخن بیهوده گفتن ، چانه زدن . 2 - سرزنش کردن ، طعنه زدن .
-
قل خوردن
فرهنگ فارسی معین
(قِ. خُ دَ) (مص ل .) 1 - غلتیدن ، روی زمین چرخ خوردن . 2 - راه رفتن ،حرکت کردن (به طعنه در مورد شخص چاق ).
-
طنز
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ریشخند کردن ، مسخره کردن . 2 - طعنه زدن . 3 - (اِمص .) طعنه . 4 - (اِ.) ناز و کرشمه . 5 - عملی که جنبه های نادرست یا ناروای پدیده ای را مورد مسخره قرار می دهد و هدف آن اصلاح است . (اعم از شعر، نثر و نمایش ).
-
اشک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - قطره ، قطرة آب ، چکه . 2 - سرشک ، آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری می شود. ؛~ تمساح ریختن اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ . ؛ ~ کسی دم مشکش بودن به مختصر ناملایمی گریه کردن ، همواره آمادة گریست...