کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعنه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گوشه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص ل .) (عا.) طعنه و کنایه زدن .
-
نیش زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - گزیدن . 2 - کنایه از: زخم زبان زدن ، طعنه زدن .
-
زنخ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - سخن بیهوده گفتن ، چانه زدن . 2 - سرزنش کردن ، طعنه زدن .
-
زاغ گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) طعنه زدن .
-
طنز
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ریشخند کردن ، مسخره کردن . 2 - طعنه زدن . 3 - (اِمص .) طعنه . 4 - (اِ.) ناز و کرشمه . 5 - عملی که جنبه های نادرست یا ناروای پدیده ای را مورد مسخره قرار می دهد و هدف آن اصلاح است . (اعم از شعر، نثر و نمایش ).
-
پدر
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ دَ) (اِ.) 1 - جاندار نر (به ویژه انسان ) که دارای فرزند است . 2 - مجازاً بنیانگذار، پدید آورندة چیزی تازه ، مثل پدر شعر نو. 3 - عنوان احترام آمیز و مهرآمیز برای مردان سالخورده . 4 - بابا، باب ، واله . ؛ ~صلواتی نوعی تحسین و تمجید که غالبا...