کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طعن
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نیزه زدن . 2 - سرزنش کردن . 3 - کنایه زدن .
-
واژههای مشابه
-
طعن زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - سرزنش کردن . 2 - به سخن کنایه کسی را رنجاندن .
-
واژههای همآوا
-
تان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) دهان ، فم .
-
تان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تار؛ مق . بود. رشته ای چند که جولاهگان از پهنای کار زیاد آورند و آن را نبافند.
-
جستوجو در متن
-
قدح
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (مص م .) عیب کردن ، طعن کردن .
-
زبان بر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) 1 - (ص فا.) کنایه از: عطا، بخشش (که به وسیلة آن زبان طعن را قطع کنند.) 2 - (اِمص .) کنایه از: خاموش کردن مدعی به دلایلی که دیگر نتواند سخن گوید.