کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعم رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آرگون
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری شیمیایی ، گازی است ساده ، بی رنگ ، بی بو و بی طعم که یک صدم هوا را تشکیل می دهد.
-
هیدروژن
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی رنگ و بو و بی طعم که از ترکیب آن با اکسیژن آب ایجاد می شود.
-
ترب
فرهنگ فارسی معین
(تُ رُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله با برگ های درشت و ریشة چغندر مانند به رنگ های سفید و سیاه که دارای طعم تند و تیزی می باشد.
-
گندیدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص ل .)خراب شدن غذایی بر اثر فعالیت باکتری ها به صورت پیدا شدن بوی بد و تغییر طعم و رنگ در آن ها.
-
اکسیژن
فرهنگ فارسی معین
(اُ ژِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی رنگ ، بی بو، بی طعم ، کمی سنگین تر از هوا. در ترکیب با هیدروژن تشکیل دهندة آب ها و 21% جّو است .
-
صبر
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهیست با برگ های دراز و ضخیم و تیغ دار با گل های زرد رنگ . در جاهای گرم می روید و طعم تلخ دارد.
-
خرمالو
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِ.) درختی است جزو تیره های نزدیک به تیرة زیتونیان دارای برگ های درشت و میوه ای با پوست نازک و نارنجی رنگ ، طعم آن در ابتدا گس و پس از رسیدن شیرین می شود.
-
سلولز
فرهنگ فارسی معین
(س لُ لُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی است جامد، بی بو، بی طعم و سفید رنگ ، در آب و الکل حل نمی شود،به طور طبیعی در سلول - های گیاهان وجود دارد که مهم ترین عنصر ساختمانِ آن هاست .
-
هوا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . هواء ] (اِ.) 1 - گازی است بی رنگ و بو و بی طعم و نامریی که تمام کرة زمین را فرا گرفته است . 2 - جو، فضا. ؛ ~ی گرگ و میش آغاز روشن شدن هوا در صبح .
-
خربق
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است از تیرة آلاله ها، دارای برگ های دراز و ساقة کوتاه ، با گل های پنج برگ و سرخ کم رنگ و بیخ دراز مانند پیاز و ریشه های باریک ، طعم آن تلخ است و انواع بسیار دارد که مهمترین آن ها دو نوع سیاه و سفید است .
-
شیر
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) مایعی سفید رنگ و مغذی با طعم شیرین که از پستان های پستانداران ماده پس از زایمان ترشح می شود. ؛~ پاک خورده کنایه از: اصیل و با اصل و نسب ، با حسن نیت و خوش عمل . ؛ از ~ مرغ تا جان آدمیزاد کنایه از: چیزی که یافتنش در حکم محال باشد.
-
وانیلین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مادة معطری که به شکل بلورهای ریز سوزنی شکل سفید رنگ سطح خارجی وانیل را پوشانده و به علاوه از پوست میوه و سایر انساج گیاه وانیل استخراج می شود و پس از تبلور به شکل سوزن های ریز سفید کوچک درمی آید، بسیار معطر و دارای طعم سوزاننده است .