کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعام خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صلاء
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (مص م .) آواز دادن و دعوت مردم برای خوردن طعام یا انجام نماز.
-
مطعم
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای غذا خوردن . 2 - خوراک ، طعام . ج . مطاعم .
-
خورش
فرهنگ فارسی معین
(خُ رِ) [ په . ] 1 - (اِمص .) خوردن . 2 - (اِ.) خوردنی ، طعام . 3 - آنچه با نان یا برنج خورند. خورشت نیز گویند.