کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اطراد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) کسی را طرد کردن .
-
راندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - بیرون کردن . 2 - راه انداختن چهارپا. 3 - طرد کردن .
-
پشودن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) بانگ زدن و طرد کردن .
-
ازالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ازالة ] (مص م .) 1 - طرد کردن ، دور کردن . 2 - زایل کردن ، از بین بردن .
-
رجم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سنگسار کردن . 2 - دشنام دادن . 3 - طرد کردن ، راندن .
-
رفض
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واگذاشتن ، ترک کردن . 2 - دور افکندن ، طرد کردن .
-
بایکوت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] 1 - (مص م .) طرد کردن . 2 - (اِمص .) تحریم .
-
زجر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) منع کردن . 2 - راندن ، طرد کردن . 3 - بانگ زدن . 4 - (اِمص .) نهی . 5 - (اِ.) شکنجه ، آزار.
-
انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) افکندن ، پرتاب کردن . 2 - چیزی را به هدف زدن ، هدف قرار دادن . 3 - در جایی منزل کردن . 4 - راندن ، طرد کردن . 5 - فرش کردن ، گستردن . 6 - مقدّر ساختن .7 - (عا.) جنس نامرغوب را به جای جنس خوب فروختن ، کلاه گذاشتن . 8 - ط...
-
فوتوریسم
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ فر . ] (اِ.) نام مکتبی در هنر، موسیقی و ادبیات در ایتالیا که از 1909 تا 1915 رواج داشته است ، بنیانگذار این مکتب ف . ت . مارتینی شاعر ایتالیایی بوده است . ویژگی این مکتب رها کردن سنت ها و رسوم معمول ، طرد تغزل از شعر، ایجاد سبکی نثر مانند،...