کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرد
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) راندن ، دور کردن . 2 - تبعید کردن .
-
واژههای همآوا
-
ترد
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص .) (عا.) 1 - تر و تازه . 2 - هر چیزی که زود شکسته گردد.
-
جستوجو در متن
-
رانده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) طرد شده .
-
اطراد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) کسی را طرد کردن .
-
مردود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) رد شده ، طرد شده .
-
مطرود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) رانده شده ، طرد شده .
-
پشودن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) بانگ زدن و طرد کردن .
-
بایکوت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] 1 - (مص م .) طرد کردن . 2 - (اِمص .) تحریم .
-
راندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - بیرون کردن . 2 - راه انداختن چهارپا. 3 - طرد کردن .
-
منافی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) طرد کننده ، نیست کننده . 2 - (ص .) مخالف ، ضد.
-
ازالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ازالة ] (مص م .) 1 - طرد کردن ، دور کردن . 2 - زایل کردن ، از بین بردن .
-
رجم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سنگسار کردن . 2 - دشنام دادن . 3 - طرد کردن ، راندن .
-
رفض
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واگذاشتن ، ترک کردن . 2 - دور افکندن ، طرد کردن .