کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرح تفصیلی فیلمنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طرح افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) بنیان نهادن .
-
طرح ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نقشه کشیدن ، برنامه ریزی کردن .
-
طرح کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - دور انداختن . 2 - چیزی را به قهر نزد کسی انداختن . 3 - پی افکندن ، نقشة کاری را کشیدن .
-
طرح دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - رو - گردانیدن . 2 - پیشنهاد دادن .
-
طرح کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - نقاش . 2 - مغلوب ، زبون .
-
جستوجو در متن
-
سناریو
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ایتا. ] (اِ.) فیلم نامه ، داستان مخصوص فیلم سینما.
-
پلان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - طرح ، نامه . 2 - تصویر افقی مجموعة ساختمانی زمین یا جزییات ساختمان . 3 - صحنه ای از یک فیلم که در یک نوبت و بدون قطع فیلم برداری شده است ، نما (فره ).
-
کاراکتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - شخصیت ، منش . 2 - هریک از اشخاص معرفی شده در یک داستان ، نمایشنامه یا فیلم نامه .
-
هم بازی
فرهنگ فارسی معین
(هَ)(ص .) 1 - کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند. 2 - هنرپیشه ای که با هنرپیشة دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند.