کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرب
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شاد شدن . 2 - (اِمص .) شادی .
-
واژههای مشابه
-
آب طرب
فرهنگ فارسی معین
(بِ طَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) شراب انگوری ، آب عشرت .
-
طرب شکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش یا شَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن چه که ایجاد شادی کند.
-
واژههای همآوا
-
ترب
فرهنگ فارسی معین
(تُ رُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله با برگ های درشت و ریشة چغندر مانند به رنگ های سفید و سیاه که دارای طعم تند و تیزی می باشد.
-
ترب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - مکر، حیله ، زرق ، تزویر. 2 - گزاف ، گزافه . 3 - زبان آوری ، چرب زبانی . 4 - حرکت از روی ناز یا قهر.
-
ترب
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (ص .) همزاد، همال ، همسال .
-
جستوجو در متن
-
بزم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ په . ] ( اِ.) جشن و طرب و مهمانی .
-
تطریب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به طرب آوردن کسی .
-
طروب
فرهنگ فارسی معین
(طُ) [ ع . ] (اِ.) جِ طرب ؛ شادی ها.
-
طروب
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) مرد بسیار طرب ، آن که پیوسته شاد بود.
-
خنج
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) 1 - شادی ، طرب . 2 - نفع ، فایده .
-
رامش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ په . ] 1 - (اِمص .) آرامش ، آسودگی . 2 - (اِ.) طرب ، شادی .