کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبق زنبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبق زدن
فرهنگ فارسی معین
(طَ بَ. زَ دَ) [ معر - فا. ] مالیدن دو زن شرم خود را به یکدیگر ؛ سحق ، مساحقه .
-
طبق بند
فرهنگ فارسی معین
(طَ. بَ) [ معر - فا. ] (ص مر.) چینی بندزن .
-
جستوجو در متن
-
انگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) زنبور، زنبور عسل .
-
کلیز
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) زنبور، خانة زنبور.
-
تخاریب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) جِ تخروب .1 - سوراخ - ها. 2 - خانه های زنبور، لانه های زنبور.
-
غلفچ
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) (اِ.) = غلفج : 1 - زنبور سرخ ، زنبور عسل . 2 - زلو، زالو.
-
زنبور
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . زُنبور ] (اِ.) حشره ای است از گروه نازک بالان با نیشی قوی که به صورت گروهی زندگی می کند و به چند نوع تقسیم می شود. 1 - زنبور سیاه . 2 - زنبور طلایی . 3 - زنبور عسل .
-
بوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زنبور سیاه .
-
زنابیر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] (اِ.) جِ زنبور.
-
شانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خانة زنبور عسل .
-
شاهنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) ملکة زنبور عسل .
-
منگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) زنبور عسل .
-
موسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) زنبور.
-
نحل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) زنبور عسل .