کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبقه
فرهنگ فارسی معین
(طَ بَ قِ) [ ع . طبقة ] (اِ.) 1 - درجه ، مرتبه . 2 - صنف ، دسته . 3 - فضایی در یک ساختمان ، میان دو سقف یا یک کف و یک سقف ، اشکوب .
-
واژههای مشابه
-
طبقه بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ ع - فا. ] (حامص .) صف بندی ، رده بندی (فره ).
-
جستوجو در متن
-
لایه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) طبقه ، طبقة زمین .
-
گاسترولا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مرحله ای از نمو جنین که در دنبالة مرحله بلاستولا قرار دارد. در این مرحله دو طبقة سلول مشخص می شود: یکی طبقة خارجی به نام اکتودرم و دیگر طبقة داخلی به نام آندودرم .
-
اشکوبه
فرهنگ فارسی معین
(اَ بِ) (اِ.) طبقه .
-
آسانسور
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر. ] ( اِ.) اتاقک متحرکی که به وسیلة آن از طبقه ای به طبقات بالا روند و یا از طبقة بالا به پایین فرود آیند؛ بالابر، آسان بر (فره ).
-
پرولتاریا
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ لِ) [ فر. ] (اِ.) طبقة کارگر، طبقه ای که تنها با فروش نیروی کارش امور معاش خود را می گذراند.
-
پیلوت
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - شمعک . 2 - طبقة همکف ساختمان که ارتفاع آن از بقیة طبقه ها کمتر است و معمولاً به عنوان پارکینگ و موتورخانه و یا انباری استفاده می شود.
-
غژیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ دَ) 1 - (مص ل .) خزیدن . 2 - به هم چسبیدن . 3 - (مص م .) طبقه طبقه روی هم گذاشتن .
-
مطبق
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ بَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تو در تو، طبقه طبقه . 2 - سرپوش دار شده . 3 - (اِ.) نوعی پارچه .
-
دای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) هر چینه و طبقه از دیوار گلی .
-
رده بندی
فرهنگ فارسی معین
( رَ دِ بَ) (حامص .) طبقه بندی .
-
کلاسمان
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] (اِ.) طبقه بندی ، رده بندی .