کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضیافت
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ضیافة ] 1 - (مص ل .) مهمان شدن . 2 - (اِمص .) مهمانی ، مهمانی باشکوه .
-
جستوجو در متن
-
طو
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) ضیافت ، جشن .
-
پلوخوری
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ. خُ)(اِمص .)مهمانی ، ضیافت .
-
سور
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - جشن ، ضیافت . 2 - عروسی .
-
مهمانی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) جشن گرفتن و ضیافت کردن .
-
مضیف
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جای پذیرایی از مهمان ، محل ضیافت .
-
طوی
فرهنگ فارسی معین
(طُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - جشن ، شادی . 2 - ضیافت ، مهمانی .
-
کاوالیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - سربازی که در صنف سوار است ؛ سواره . 2 - مردی که زنی را در رقص و ضیافت همراهی کند.
-
مأدبه
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ بِ یا بَ) [ ع . مأدبة ] (اِ.) طعامی که در ضیافت و مجلس عروسی دهند؛ ولیمه ؛ ج . مآدب .