کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربت با چیز تیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) هر چیز نوک تیز که جایی بخلد و فرو رود مانند سوزن ، جوال دوز.
-
خلیدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) (مص ل .) فرو رفتن چیزی نوک تیز در چیز دیگر.
-
سلیط
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - فصیح ، تیززبان . 2 - تیز و تند از هر چیز.
-
نبشی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص نسب .) 1 - هر چیز نبش دار. 2 - آجر یا کاشی که لبة تیز نداشته باشد. 3 - تیرآهن .
-
غرار
فرهنگ فارسی معین
(غِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دَم تیز شمشیر و نیزه . 2 - خواب اندک ، هر چیز کم . 3 - کسادی بازار.
-
محت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) 1 - صلب و سخت از هر چیز. 2 - روز گرم . 3 - خردمند تیز خاطر. 4 - خالص از هرچیز.
-
کوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِ.) هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.
-
سک
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.)چوبی نوک تیز که با آن چارپایان را برانند.
-
خار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - گیاهی که دارای شاخه های باریک و نوک تیز و خراشنده است ، شوک . 2 - هر یک از سیخ های نوک شاخه های درختان ، تیغ درخت . 3 - هر چیز نوک تیز و خراشنده . 4 - هر یک از تیغ های مهرة گردن .
-
تیز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - بُرنده . 2 - هر چیز که مزه آن تند باشد و زبان را بسوزاند، مانند فلفل . 3 - هوشیار، مراقب .4 - (ق .) (عا.)سریع ، فوری .
-
خنجیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ یا خَ) 1 - بوی تیزی که از سوختن استخوان ، چرم ، پشم و پنبة چرب چراغ خاموش گشته و مانند آن برآید. 2 - هر چیز تند و تیز.
-
سیخ
فرهنگ فارسی معین
[ سنس . ] (اِ.) 1 - هر چیز مستقیم و نوک تیز. 2 - آلتی فلزی که قطعات گوشت را بدان کشند و روی آتش کباب کنند. 3 - (ص . ق .) (عا.) راست ، مستقیم .
-
آب رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) 1 - رنگ های فشرده یا خمیری شکل که در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد. 2 - تابلویی که با آب رنگ نقاشی شده باشد. 3 - کنایه از: خنجر تیز، شمشیر تیز.
-
اپسان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) فسان ، افسان ، سنگی که با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.
-
افسان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) ( اِ.) سنگی که با آن کارد و شمشیر و مانند آن را تیز کنند.