کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضربت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بَ) [ ع . ضربة ] 1 - (مص م .) زدن . 2 - (اِ.) زخم .
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِصت .) = چکاچاک . چکاچک . چقاچاق : آواز ضربت تیغ ، صدایی که از چیزی برآید مانند شکستن چوب و نی و خوردن چیزی بر چیزی .
-
کشته
فرهنگ فارسی معین
(کُ تِ یا تَ) (ص مف .) 1 - مقتول ، هلاک شده . 2 - مهره ای که بر اثر ضربت طرف موقتاً از بازی خارج شده (نرد).
-
سینه چاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - کسی که سینة وی بر اثر ضربت چاک برداشته . 2 - (کن .) رنج دیده ، آزار کشیده . 2 - مصیبت دیده . 3 - دل - سوخته ، عاشق .
-
ضربه
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بَ یا بِ) [ ع . ضربة ] 1 - (مص م .) زدن ، یک بار زدن ، ضربت . 2 - (اِ.) زخم . 3 - آسیب . ج . ضربات .