کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضد زنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مورچانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) زنگ آهن .
-
پزداغ
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) بزداغ ، ابزاری برای زدودن زنگ تیغ یا شمشیر.
-
جرس
فرهنگ فارسی معین
(جَ رَ) [ ع . ] (اِ.) زنگ ، درای .
-
جلجل
فرهنگ فارسی معین
(جُ جُ) [ ع . ] (اِ.) زنگوله ، زنگ .
-
درای
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) 1 - زنگ بزرگ ، جرس . 2 - پُتک آهنگران .
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند.
-
زنگار
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) زنگ فلزات ، آیینه و جز آن .
-
زنگلیچه
فرهنگ فارسی معین
(زَ گُ چَ یا چِ) (اِمصغ .) زنگ خرد، جرس کوچک .
-
ناقوس
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) زنگ کلیسا. ج . نواقیس .
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی معین
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آمادة عمل .
-
زنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ. زَ دَ) (مص ل .) زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن .
-
زنگوله
فرهنگ فارسی معین
(زَ لِ یا لَ) (اِمر.) زنگ های کوچک که به گردن چهارپایان آویزند.
-
مصقله
فرهنگ فارسی معین
(مِ قَ لِ) [ ع . مصقلة ] (اِ.) ابزاری برای صیقل دادن و زدودنِ زنگ . ج . مصاقل .
-
ارضه
فرهنگ فارسی معین
( اَ ض ِ یا ضَ) [ ع . ارضة ] ( اِ.) 1 - موریانه ، چوب خواره ، دیوچه ، دیوک . 2 - زنگ آهن .
-
بزداغ
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بُ) ( اِ.) ابزاری که به وسیلة آن زنگ آیینه ، تیغ و مانند آن را بزدایند.