کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضبط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) حفظ کردن ، نگاه داشتن . 2 - گرفتن ، در تصرف آوردن . 3 - (اِمص .) نگاه داری ، حفظ .
-
واژههای مشابه
-
ضبط صوت
فرهنگ فارسی معین
( ~ صُ) [ ع . ] (اِمر.) دستگاهی الکتریکی یا الکترونیکی که می توان به کمک آن اصوات را روی نوار مخصوص ضبط و پخش کرد.
-
ضبط و ربط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ طُ رَ) (حامص .) 1 - جمع و جور کردن . 2 - اداره و سرپرستی جایی یا کاری . 3 - یادداشت کردن .
-
جستوجو در متن
-
فونوگراف
فرهنگ فارسی معین
(فُ نُ گِ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی که اصوات را نخست ضبط و سپس بازگو می کند؛ دستگاه ضبط صوت .
-
انگشت نگاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ)(اِمص .) ضبط کردن آثار خط های سر انگشتان .
-
بایگان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند.
-
احصاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) شمردن ، ضبط کردن ، آمار گرفتن ، سرشماری کردن .
-
رادیو
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاه گیرنده که صوت را از فواصل دور ضبط و پخش کند.
-
ضباط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - ضبط کننده . 2 - بایگان .
-
گرامافون
فرهنگ فارسی معین
(گِ فُ) [ فر. ] (اِ.)دستگاه مخصوصی که صدا را روی صفحه ضبط و پخش می کند.
-
استودیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ تُ) [ ایتا. ] (اِ.) 1 - کارگاه ، اطاق کار. 2 - محل از پیش آماده شده برای ضبط و ثبت صدا و تصویر، کارگاه فیلمبرداری و ضبط صدا. 3 - کارگاه عکاسی .
-
استریو
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ یُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی دستگاه صوتی که توانایی پخش یا ضبط صدا را در دو یا چند جهت دارد.
-
امپکس
فرهنگ فارسی معین
(اَ پِ) [ انگ . ] ( اِ.) دستگاه یا سیستم ضبط مغناطیسی تصویر (در اصل نام تجارتی است ).