کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضامن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضامن
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) کفیل ، ضمانت - کننده ، به عهده گیرندة غرامت . 2 - (اِ.) نوعی وسیلة دگمه مانند در بعضی ابزارها به ویژه چاقو. ؛ ~ آهو لقب امام رضا (ع ).
-
جستوجو در متن
-
کافل
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) ضامن .
-
ضمین
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (ص .) کفیل ، ضامن .
-
کفیل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (ص .) ضامن ، پذیرفتار.
-
تضامن
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) ضامن یکدیگر شدن .
-
پذرفتار
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (ص فا.) 1 - ضامن ، کفیل . 2 - فرمانبردار.
-
رهین
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گرو گذاشته شده . 2 - کفیل ، ضامن .
-
پایندان
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) 1 - کفیل ، ضامن . 2 - کفش کن ، درگاه . 3 - میانجی کننده .
-
پذیرفتار
فرهنگ فارسی معین
(پَ رُ) (ص فا.) 1 - کفیل ، ضامن . 2 - سردار، ریش سفید قوم .
-
متعهد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - ضامن ، برعهده گیرنده . 2 - دارای حس مسئولیت در برابر ادای وظیفه .
-
اسپانسر
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ انگ . ] (ص فا.) سرمایه گذار، متعهد و ضامن ، برپا کننده ، بانی ، حمایت - کنندة مالی در کارهای فرهنگی و هنری و ورزشی و...
-
نارنجک
فرهنگ فارسی معین
(رَ جَ) (اِمصغ .) 1 - نارنج کوچک . 2 - یکی از مهمات جنگی ، تقریباً به اندازة نارنج دارای یک ضامن که با کشیدن آن پس از چند ثانیه منفجر می شود.
-
قابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرنده ، قبول کننده . 2 - لایق ، سزاوار. 3 - باتجربه ، کارآزموده . 4 - بسیار، زیاد. 5 - آتیه ، آینده . مق ماضی . 6 - ضامن . 7 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته ، درخور، مناسب »: قابل اعتماد، قابل اعتنا. 8 - ...