کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صُّبْحُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صبح
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بامداد. 2 - آغاز روز. ؛~علی الطلوع صبح زود هنگام ، طلوع خورشید.
-
صبح نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) سحر - خیز.
-
صبح دوم
فرهنگ فارسی معین
( ~ ِ دُ وُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) صبح صادق که یک ساعت و نیم پیش از طلوع خورشید است .
-
صبح گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - هنگام صبح ، بامدادان . 2 - برنامه ای که معمولاً هر روز در پادگان ها یا مراکز نظامی با بالا بردن پرچم و خواندن سرود و مراسم رژه انجام می شود.
-
واژههای همآوا
-
صبح
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بامداد. 2 - آغاز روز. ؛~علی الطلوع صبح زود هنگام ، طلوع خورشید.
-
جستوجو در متن
-
غدات
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غداة ] (اِ.) بامداد، بین صبح کاذب و صبح صادق .
-
بام
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) صبح ، پگاه .
-
بامداد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) صبح ، بام .
-
بان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) صبح ، پگاه .
-
اسفار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به روشنایی صبح درآمدن . 2 - روشن شدن صبح . 3 - آشکار شدن .
-
تاربام
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد.
-
سحر
فرهنگ فارسی معین
(سَ حَ) [ ع . ] (اِ.)پیش از صبح ، سپیده - دم .
-
ناشتا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) گرسنه ، کسی که از صبح غذا نخورده باشد، صبحانه نخورده .