کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صُفْرٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صفر
فرهنگ فارسی معین
(صَ فَ) [ ع . ] (اِ.) دومین ماه سال قمری .
-
صفر
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ معر - سنس . ] (اِ.) 1 - خالی ، تهی ، پوچ . 2 - در اصطلاح ریاضی علامتی به شکل (0) که به خودی خود عدد نیست ولی اگر در طرف راست عددی قرار گیرد آن عدد را ده برابر می کند.
-
واژههای همآوا
-
سفر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کتاب ، کتاب بزرگ . 2 - هر یک از پنج کتاب اول عهد قدیم تورات .
-
صفر
فرهنگ فارسی معین
(صَ فَ) [ ع . ] (اِ.) دومین ماه سال قمری .
-
صفر
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ معر - سنس . ] (اِ.) 1 - خالی ، تهی ، پوچ . 2 - در اصطلاح ریاضی علامتی به شکل (0) که به خودی خود عدد نیست ولی اگر در طرف راست عددی قرار گیرد آن عدد را ده برابر می کند.
-
جستوجو در متن
-
فارنهایت
فرهنگ فارسی معین
(رِ نْ یْ) [ آلما. ] (اِ.) واحدی برای اندازه گیری حرارت که در آن نقطه انجماد آب ú32 بالای صفر و نقطة جوش آب ْ212 بالای صفر است .
-
جیوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ معر. ] (اِ.) سیماب ، فلزی است نقره ای رنگ که از مادة معدنی شنجرف به دست می آید و گاهی به طور خالص در طبیعت وجود دارد. وزن مخصوصش 6/13 است که در دمای 357 درجه به جوش می آید و در تقریباً 40 زیر صفر درجه منجمد می گردد.
-
کوتل
فرهنگ فارسی معین
(کُ تَ) [ تر - مغ . ] (اِ.) = کتل : 1 - تپه ، گردنه . 2 - علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی که با پارچه های رنگارنگ یا ابریشمی آن را تزیین کنند.
-
مزون
فرهنگ فارسی معین
(مِ زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون . (فیزیک ). 2 - محل تهیه و فروش لباس .
-
مثبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - ثبت شده . 2 - استوار شده ، برقرار. 3 - ثابت شده ، مدلل . 4 - دارای جنبة موافقت و پذیرش . 5 - خوشایند و خوب . 6 - ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی ).
-
مشتق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ قّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - جدا شده ، چیزی که از چیز دیگر جدا شده باشد. 2 - کلمه ای که از کلمة دیگر گرفته شده باشد. 3 - در ریاضی حد نسبت نمو تابع به نمو متغیر وقتی که نمو متغیر به سمت صفر میل کند. 4 - آهنگ تغییر هر تابع نسبت به متغیر آن (ریاضی )...
-
اربعین
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چهل ، چهلم . 2 - چله ، چهل روزی که صوفیان در گوشه ای نشسته به ریاضت و عبادت پردازند. 3 - چهلمین روز درگذشت شخص . 4 - چهل روز بعد از روز عاشورا، بیستم ماه صفر.
-
صحیح
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (ص .) تندرست ، سالم . 2 - بی عیب ، درست . 3 - مطابق با حقیقت یا واقعیت . 4 - صفر و اعداد مثبت و منفی که جزء اعشاری نداشته باشند. 5 - (اِ.) نام هر یک از کتاب های شش گانة اهل تسنن که در برگیرندة احادیث اسلامی است : صحیح بخاری .