کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صَدٌّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صد
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ده برابر ده (100). 2 - خیلی زیاد. ؛ ~ تا یه غاز بی ارزش ، مبتذل . ؛ ~پاره چاک چاک ، پاره پاره . ؛ ~ البته به طور حتم ، مسلماً، قطعاً.
-
صد
فرهنگ فارسی معین
(صَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) برگردانیدن . 2 - (مص ل .) اعراض کردن ، دوری کردن .
-
صد
فرهنگ فارسی معین
در صد (صَ. دَ. صَ)( ق مر.) قطعاً، بی - شک .
-
صد شاخ
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (ص مر.) پاره پاره .
-
واژههای همآوا
-
سد
فرهنگ فارسی معین
(سَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بستن . 2 - (اِ.) بند، حایل میان دو چیز. 3 - دیواری که برای جلوگیری از سیل یا ذخیره کردن آب می سازند. ؛ ~ سکندر کنایه از: سد یا مانع استوار و محکم .
-
صد
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ده برابر ده (100). 2 - خیلی زیاد. ؛ ~ تا یه غاز بی ارزش ، مبتذل . ؛ ~پاره چاک چاک ، پاره پاره . ؛ ~ البته به طور حتم ، مسلماً، قطعاً.
-
صد
فرهنگ فارسی معین
(صَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) برگردانیدن . 2 - (مص ل .) اعراض کردن ، دوری کردن .
-
صد
فرهنگ فارسی معین
در صد (صَ. دَ. صَ)( ق مر.) قطعاً، بی - شک .
-
جستوجو در متن
-
سیصد
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (اِ.) سه بار صد (300)، دویست به اضافه صد.
-
سانتیگراد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ فر. ] (اِمر.) 1 - صد درجه ای . 2 - گرماسنجی که دارای صد درجه است .
-
صده
فرهنگ فارسی معین
(صَ دَ یا دِ) (اِمر.) یک صد سال ، قرن .
-
یوزباشی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) فراشباشی ، فراشی که سر دستة صد نفر بود.
-
هود
فرهنگ فارسی معین
[ عب . ] (اِ.) سورة یازدهم از قرآن کریم دارای صد و بیست و سه آیه .