کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورت پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صورت انگیختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نقش زدن .
-
صورت برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نسخه برداری کردن .
-
صورت بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - شکل گرفتن . 2 - به تصور درآمدن . 3 - ممکن شدن .
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
صورت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) انجام دادن ، عمل کردن .
-
صورت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به وهم انداختن ، به گمان انداختن .
-
صورت حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حِ) [ ازع . ] (اِمر.) نوشته ای که در آن بهای کالا یا خدمات خریداری شده ثبت شده است .
-
جستوجو در متن
-
حرباء
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) آفتاب پرست .
-
گبر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) آتش پرست ، مجوس .
-
آتش پرست
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ رَ) (اِمر.) پرستندة آتش . کسی که آتش را پرستش کند. زرتشتیان را به دلیل آن که آتش را گرامی و محترم می دارند آتش پرست می گویند: آذرپرست و آذرکیش هم گفته شده .
-
آفتاب گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ)(اِمر.) نک آفتاب پرست .
-
آفتاب گردک
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ)(اِمر.) نک آفتاب پرست .
-
باده پرست
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ رَ) (ص فا.) شرابخوار.
-
پاره دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - پینه دوز. 2 - تن - پرست .