کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفا دادن سر و صورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صفا زدن
فرهنگ فارسی معین
(صَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خوش باد گفتن .
-
جستوجو در متن
-
اصلاح
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - سر و سامان دادن ، تصحیح کردن . 2 - کوتاه و مرتب کردن موی سر و صورت .
-
ریش و پشم
فرهنگ فارسی معین
(شُ پَ) (اِمر.) موی معمولاً بلند و انبوه سر و صورت .
-
مقنع
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ نَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کسی که سر و صورت خودرا پوشانیده . 2 - مردی که کلاه خود بر سر نهاده .
-
استره
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ رِ) ( اِ.) تیغ ، ابزاری که با آن موی سر و صورت را تراشند.
-
قیاقولان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گرفتن گردن و سر حریف در زیر بغل و زور دادن .
-
برساوش
فرهنگ فارسی معین
(بَ وُ) [ معر - یو. ] ( اِ.) حامل رأس الغول ، برندة سر دیو، یکی از صورت - های فلکی شمالی به صورت مردی که با دست چپ سر بریده دیوی را با موی گرفته و ستارگان آن بیست و شش باشند.
-
خضاب
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) حنا، آن چه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند.
-
تجدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نو کردن ، از سر گرفتن . 2 - (اِمص .) نوسازی ، از سرگیری . ؛~ خاطره به یاد آوردن آن . ؛~ فراش دوباره زن گرفتن . ؛~ نظر بررسی مجدد. ؛~ ِ قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد.
-
آب پاش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) آلتی دسته دار و سر پهن و سوراخ سوراخ برای آب دادن به گیاهان .
-
نشکنج
فرهنگ فارسی معین
(نِ کُ) (اِ.) نیشگون ، گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو سر انگشت .
-
تصویر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) صورت کسی یا چیزی را کشیدن . 2 - (اِمص .) تصویرگری ، صورت سازی . ج . تصاویر. 3 - صورتی که بر کاغذ، دیوار و غیره کشند. 4 - شرح دادن ، شرح و بیان . ؛ ~سه بعدی تصویری که عمق و حجم را نشان می دهد.
-
از سر خود
فرهنگ فارسی معین
باز کردن ( ~. سَ رِ خُ کَ دَ)(مص ل .) کاری را بدون دقت انجام دادن و رفع مسؤلیت کردن .
-
پنک
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) گرفتن و فشار دادن گوشت یا پوست بدن با دو سر انگشت چنان که به درد آید، نشگون .