کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدمه
فرهنگ فارسی معین
(صَ دَ مِ) [ ع . صدمة ] نک . صدمت .
-
جستوجو در متن
-
آگفت
فرهنگ فارسی معین
(گُ یا گِ) ( اِ.) آسیب ، صدمه ، آفت .
-
آسیب دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(ص مف .)صدمه دیده ، ضربه - خورده .
-
ناکار
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) کسی که ضربة کاری خورده و صدمة شدید دیده باشد.
-
کوفتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) کوبیدن ، صدمه زدن .
-
مصدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) صدمه دیده ، آسیب رسیده .
-
کوفت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - صدمه ای که از سنگ و مشت و لگد برسد. 2 - آسیب ، صدمه . 3 - اندوه . 4 - بیماری سفلیس . 5 - نوعی ناسزا.
-
کوب
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - صدمه ، ضربه . 2 - آلتی که فیلبانان فیل را با آن زنند.
-
کوست
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نقاره ، طبل بزرگ . 2 - صدمه ، آسیب .
-
گزند رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ دَ) (مص م .) صدمه زدن ، گزند رساندن .
-
آسیب
فرهنگ فارسی معین
( اِ.)1 - زخم ، صدمه . 2 - رنج . 3 - آفت ، بلا. 4 - آزار. 5 - زیان ، ضرر.
-
سوختگی
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (حامص .) 1 - عمل سوخته شدن . 2 - درد و مصیبتی که عارض شخص شود. 3 - اذیت و صدمه ای که به دل وارد آید.
-
لطمه
فرهنگ فارسی معین
(لَ مِ) [ ع . لطمة ] (اِ.)1 - صدمه . 2 - سیلی ، تپانچه . 3 - آسیب . ج . لطمات .
-
لطمه خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - سیلی خوردن . 2 - صدمه دیدن ، زیان دیدن .