کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدا (کردن) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ته صدا
فرهنگ فارسی معین
(تَ. صِ) (اِ.) صدای اندکی خوش ، آواز اندکی خوش .
-
جستوجو در متن
-
هنگامه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) آشوب برپا کردن ، سر و صدا کردن ، سر و صدا راه انداختن .
-
نحب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نذر کردن . 2 - صدا را به گریه بلند کردن .
-
نوفیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - پژواک ، بازگشتن صدا. 2 - فریاد کردن ، بانگ کردن .
-
آواز دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) صدا کردن ، فرا - خواندن .
-
برشمردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ مُ دَ) (مص م .) 1 - شماره کردن ، حساب کردن . 2 - صدا زدن ، مخاطب قرار دادن .
-
تحریر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نوشتن . 2 - آزاد کردن بنده . 3 - خالص کردن . 4 - (اِمص .) کشش صدا هنگام آواز.
-
قال چاق کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ ع - تر - فا. ] (مص ل .) (عا.) 1 - سر و صدا راه انداختن . 2 - نزاع کردن .
-
طنین
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بانگ کردن مگس ، ناقوس و... 2 - (اِ.) بانگ ، صدا. 3 - نوسانات فرعی صدا، پژواک .
-
وول وول کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) (عا.) جنبیدن (بی صدا)، تکان خوردن .
-
ماچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بوسه ، بوسه ای که معمولاً با صدا همراه است . ؛~ مالی کردن پیاپی بوسیدن .
-
پت پت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - صدا کردن فتیلة چراغ و شمع و مانند آن . 2 - اصطلاحی است که میکانیسین ها و عوام برای صدای موتور اتومبیل ها به هنگام خرابی آن استعمال کنند.
-
عر و تیز کردن
فرهنگ فارسی معین
(عَ رُّ. زú کَ دَ) (مص ل .) (عا.) عربده کشیدن ، سر و صدا راه انداختن .
-
عویل
فرهنگ فارسی معین
(عَ وِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) صدا بلند کردن در گریه و زاری . 2 - (اِمص .) شیون و زاری .