کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صحنه
فرهنگ فارسی معین
(صَ نَ یا نِ) [ ع . صحنة ] (اِ.) 1 - زمین هموار. 2 - در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه . 3 - کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند. 4 - منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی ر...
-
صحنه سازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - آراستن صحنة نمایش یا فیلم با دکورهای مناسب . 2 - مجازاً به معنی ایجاد کردن وضعی ساختگی برای رسیدن به منظوری خاص .
-
جستوجو در متن
-
سن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (اِ.) صحنة نمایش .
-
اسلوموشن
فرهنگ فارسی معین
(اِ لُ مُ ش ِ) [ انگ . ] حرکات کند برای پخش صحنه های حساس فیلم ها و مسابقات ورزشی جهت نشان دادن جزییات بیشتر صحنه ها.
-
رژیسور
فرهنگ فارسی معین
(رِ سُّ) [ فر. ] (ص . اِ.) آن که اجرای نمایشنامه را رهبری کند؛ صحنه گردان .
-
آکتریس
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] ( اِ.) هنرپیشة زن ، زنی که در صحنة تئاتر، تلویزیون و سینما نقش ایفا کند.
-
دکور
فرهنگ فارسی معین
(دِ کُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مجموعة اشیاء و اثاثیه در صحنة نمایش و مانند آن . 2 - مجموعة وسایل و اثاثیة خانه .
-
دکوراسیون
فرهنگ فارسی معین
(دِ کُ یُ) [ فر . ] (اِ.) 1 - عمل تزیین ص حنة نمایش یا سینما. 2 - منظرة یک صحنه .
-
سکانس
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (اِ.)1 - هریک از قسمت - های فیلم مربوط به یک صحنه ، فصل (فره ). 2 - دستورالعمل ها و عملیات در یک برنامة کامپیوتری .
-
سوفلور
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ. ص .) کسی که از پشت صحنة نمایش جمله و عبارت های نمایشنامه را به هنرپیشگان یادآوری کند.
-
سیرک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی نمایش که معمولاً در یک چادر بسیار بزرگ اجراء شود و در آن بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور روی صحنه انجام دهند.
-
مونولگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ نُ لُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از نمایش که هنرپیشه به تنهایی در صحنه ظاهر می شود و با خود حرف می زند. تک گویی .
-
میزانسن
فرهنگ فارسی معین
(سِ) [ فر. ] (اِ.) تنظیم جای استقرار هنرپیشگان و وسایل صحنه اعم از دکور و غیره .
-
کارگردان
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - کسی که انجام کارها را اداره می کند. 2 - کسی که بازیگران را راهنمایی می کند و نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد.