کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاعقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاعقه
فرهنگ فارسی معین
(عِ قَ یا قِ) [ ع . ] (اِ.) آذرخش ، آتشی که بر اثر رعدوبرق شدید پدید آید.ج . صواعق .
-
جستوجو در متن
-
آذرخش
فرهنگ فارسی معین
(ذَ رَ) (اِمر.) برق ، صاعقه .
-
ابرنجک
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ جَ) (اِ.) برق ، صاعقه .
-
بیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - رعد و برق . 2 - صاعقه ، طوفان .
-
رخش
فرهنگ فارسی معین
(رَ خْ) [ اَوس . ] (اِ.) 1 - روشنایی ، پرتو. 2 - صاعقه ، برق .
-
صقع
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زدن کسی را، پا بر کسی زدن . 2 - بر خاک انداختن کسی را. 3 - رسیدن آتش آسمانی به کسی ، بیهوش کردن صاعقه کسی را.
-
برق
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - درخشش ، 2 - الکتریسته . 3 - صاعقه . 4 - جر قه ای که در اثر نزدیک شدن الکتریستة منفی و مثبت تولید شود. 5 - نوری که در اثر برخورد ابرها تولید شود. 6 - جریان الکتریسته ای که برای مصارف خانگی و صنعتی عرضه می شود.
-
ثوانی
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ثانیه . ؛ ~ نجوم هر چه به زیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است : انسی ، جابیه ، حربه ، ذوذنب ، ذوذؤابه ، شهب ، طیفور، عمود، فارس ،قصعی ، عصباحی ، نیازک و روی ؛ و از آن روز آن ها را ثوانی ن...