کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صادر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
افتا
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ ع . ] (مص ل .) فتوا دادن ، حکم صادر کردن .
-
چک کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(چِ. کَیا کِ دَ) (مص ل .) صادر کردن چک توسط صاحب چک .
-
دبیرخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.) بخشی از اداره که وظیفة وارد یا صادر کردن نامه ها را دارد.
-
اصدار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فرستادن . 2 - صادر کردن حکم . 3 - بازگردانیدن .
-
اجراء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) انجام دادن کار. 2 - به اجراء گذاشتن حکم صادر شده . 3 - مستمری و حقوق مقرر کردن برای کسی . 4 - (اِ.) وظیفه ، مستمری .
-
کار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آن چه از شخصی یا شیئی صادر شود، آن چه که کرده شود، فعل ، عمل . 2 - پیشه ، شغل . 3 - سعی و جهد. 4 - رزم ، جنگ . 5 - کشت ، زراعت . 6 - مسئولیت ، وظیفه . 7 - گرفتاری ، دشواری . 8 - وضعیت ، حال . 9 - حادثه ، پیشامد. 10 - صنعت ، هنر. 11 - م...