کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیشه شیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قنینه
فرهنگ فارسی معین
(ق نُِ نَ) [ ع . ] (اِ.)شیشه ، شیشة شراب ، صُراحی .
-
زجاج
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . ] (اِ.) شیشه .
-
ویترین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) قفسة شیشه ای .
-
ویترای
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - شیشه ای که بر روی آن با رنگ روغن یا رنگ خمیری شکل نقاشی کرده باشند. 2 - نوعی نقاشی بر روی شیشه .
-
فایبرگلاس
فرهنگ فارسی معین
(بِ گِ) [ انگ . ] (اِ.) ماده ای مرکب از الیاف شیشه و رزین های پلیمری که در ساختن اشیاء مختلف از آن استفاده می شود، فیبر شیشه .
-
آب خشک
فرهنگ فارسی معین
(بِ خُ) (اِمر.) شیشه ، آبگینه ، بلور.
-
زجاجی
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به زجاج ، شیشه ای .
-
قراب
فرهنگ فارسی معین
(قَ رّ) [ ازع . ] (اِ.) ظرف شیشه ای ، قرابه .
-
ترام
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] (اِ.) خانه های ریز روی عکس ، شیشه و غیره .
-
بلورجات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) انواع ظرف ها و اشیاء ساخته شده از بلور و شیشه .
-
تیله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) گلولة کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.
-
پیرکس
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فر. ] (اِ.) نام تجارتی برخی ظرف های شیشه ای پایدار در برابر گرما و مواد شیمیایی ، شیشة نسوز.
-
آب بسته
فرهنگ فارسی معین
(بِ بَ تِ) (اِمر.) 1 - شیشه ،آبگینه ، بلور. 2 - ژاله ، شبنم . 3 - تگرگ ، یخ .
-
کاغذ لغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لُ) (اِمر.) = کاغذ لق : در و پنجرة چوبی که به جای شیشه ، بر آن کاغذ چرب شده چسبانند.
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی معین
(بَ کُ) (اِفا. اِمر.) وسیله ای که روی شیشة اتومبیل قرار گرفته هنگام باریدن باران یا برف آن را به حرکت درآرند تا شیشه را پاک کند.