کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیر تو شیر
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) (عا.) هرج و مرج ، بلبشو.
-
شیر شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) دلیر شدن .
-
جستوجو در متن
-
رگ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) جاری شدن شیر از پستان .
-
ماست
فرهنگ فارسی معین
[ سنس . ] (اِ.) از انواع لبنیات است که با مایه زدن شیر بسته و سفت می شود. ؛~ها را کیسه کردن کنایه از: ترسیدن و کنار رفتن یا با احتیاط عمل کردن .
-
تریت
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (اِ.) = ترید: ریز کردن نان در دوغ ، شیر، آب گوشت و مانند آن .
-
تنشیف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خشک کردن آب یا رطوبت چیزی . 2 - خشک شدن شیر در پستان .
-
دوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آلتی مشبک مانند سر آب پاش که در گرمابه به شیر آب بندند و در زیر آن شستشو کنند. ؛ ~ گرفتن : حمام کردن .
-
پستان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) اندامی در پستانداران که در جنس ماده دارای غده های تراوش شیر است و معمولاً رشد بیشتری دارد. ؛ ~ مادر را گاز گرفتن کنایه از ناسپاسی و حق نشناسی کردن .
-
اسهاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از اندازه گذشتن . 2 - سخن را دراز گردانیدن . 3 - (اِمص .) پُرگویی ، اطناب . 4 - واگذاشتن چهارپایان سواری . 5 - بسیار بخشش کردن . 6 - شیر مکیدن بزغاله از مادر.
-
روغن
فرهنگ فارسی معین
(رُ غَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای چرب که از شیر، دنبه یا پیه گاو و گوسفند یا از گیاهان روغنی می گیرند. 2 - مایع چربی که از سه گروه اساسی تشکیل می شود: روغن چرب ثابت ، روغن کانی و روغن اسانس . ؛ ~ ریخته را نذر امامزاده کردن مال از دست رفته را به کس...