کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیب رو به مشرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیب و تیب
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - آشفته .
-
جستوجو در متن
-
سینه کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (ق مر.) جای هموار و معمولاً شیب دار. ؛ ~ آفتاب رو به آفتاب ، در معرض آفتاب . ؛ ~کوه : شیب تند و تیز کوه .
-
گردباد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) بادی باحرکت چرخشی توأم رو به جلو و رو به بالا.
-
تلقاء
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دیدار کردن ، رو به رو شدن . 2 - (اِمص .) دیدار. 3 - جای دیدار.
-
تقطیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) رو ترش کردن ، گره به پیشانی زدن .
-
رو به راه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص مر.) آماده ، مهیا.
-
سرازیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص مر.) رو به پایین ، سراشیب .
-
فروهیختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص م .) = فروهختن : فرو کشیدن ، رو به پایین کشیدن .
-
تقابل
فرهنگ فارسی معین
(تَ بُ) [ ع . ] (مص ل .) برابر شدن ، رو به روی هم واقع شدن .
-
دراست
فرهنگ فارسی معین
(دِ سَ) [ ع . دراسة ] (مص ل .) 1 - دانش آموختن . 2 - به درس رو آوردن .
-
سرازیر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - رو به پایین رفتن . 2 - سرنگون گشتن .
-
متوازی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برابر یکدیگر. 2 - دو خط برابر با هم که هرچه امتداد داده شوند به هم نرسند، موازی . ؛ ~الاضلاع چهار ضلعی ای که اضلاع آن دو به دو با هم موازیند. ؛ ~السطوح فضایی که دارای شش وجه است و هر دو وجه رو به رو متساوی و موازیند.
-
شوک
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ضربه ، تکان شدید. 2 - حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای او رو به ضعف گذارد.
-
اصبح
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - خوب رو، زیبارو. 2 - مویی که سفید مایل به سرخ باشد.