کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیب تند پیدا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیب و تیب
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - آشفته .
-
جستوجو در متن
-
تبین
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ یُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بجای آوردن ، شناختن . 2 - هویدا شدن ، پیدا گشتن . 3 - (مص م .) پیدا کردن ، آشکار کردن .
-
تاختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - تند رفتن ، دویدن . 2 - هجوم کردن . 3 - غارت کردن .
-
انهاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) راه پیدا کردن ، پیدا و گشاده شدن راه .
-
شتافتن
فرهنگ فارسی معین
(ش تَ) (مص ل .) 1 - عجله کردن . 2 - تند رفتن .
-
پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - یافتن ، جستن .
-
پدید آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص م .) 1 - ایجاد کردن ، پیدا کردن . 2 - ممتاز و مشخص کردن .
-
عنان سبک کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ بُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) تند راندن .
-
استبانه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ نِ یا نَ) [ ع . استبانة ] 1 - (مص ل .) پیدا شدن ، آشکار گشتن ، هویدا شدن . 2 - (مص م .) پیدا کردن ، آشکار کردن . 3 - به جای آوردن ، دانستن ، شناختن . 4 - (اِمص .) هویدایی ، ظهور.
-
علن
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار کردن ، پیدا کردن . 2 - (مص ل .) آشکار گردیدن .
-
تحری
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ رِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - جستن . 2 - حقیقت را جستجو کردن . 3 - درنگ کردن . 4 - تأمل کردن . 5 - پیدا کردن قبله .
-
التحاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) ریش برآوردن ، لحیه پیدا کردن .
-
باز یافتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) دوباره پیدا کردن .
-
تجعد
فرهنگ فارسی معین
(تَ جَ عُّ) [ ع . ] (اِ.) پیچ و تاب پیدا کردن مو.