کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیبلرزهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سفید شدن موی . 2 - (اِمص .) پیری .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پایین ، سرازیری .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)1 - آمیختگی ، امتزاج . 2 - تکان ، لرزش . 3 - سرگشته ، آشفته .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(ش یْ) (اِ.) رشتة تازیانه .
-
لرزه
فرهنگ فارسی معین
(لَ زِ) (اِمص .) لرزش ، لرز، رعشه .
-
نگاری
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.) وسیله ای که با آن شیرة تریاک را می کشند.
-
پس لرزه
فرهنگ فارسی معین
(پَ. لَ زِ) (اِ.) لرزه های بعدی و معمولاً خفیف تری که پس از یک زمین لرزه روی می دهد.
-
تب لرزه
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ زِ) (اِمر.) نک مالاریا.
-
زمین لرزه
فرهنگ فارسی معین
( ~. لَ زِ) (اِمر.) زلزله .
-
انگشت نگاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ)(اِمص .) ضبط کردن آثار خط های سر انگشتان .
-
زلزله نگاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (حامص .) ثبت ارتعاشات زلزله و تعیین مرکز پیدایش آن و اندازه گیری شدت آن .
-
شیب و تیب
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - آشفته .