کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گله گزاری
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ. گُ) (حامص .) شکایت کردن ، شکوه کردن .
-
ماجرا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - درد دل کردن . 2 - شکوه و شکایت کردن .
-
هیمنه
فرهنگ فارسی معین
(هَ مَ نِ) [ ع . هیمنة ] (مص ل .) 1 - آمین گفتن . 2 - نگهبانی کردن . 3 - در فارسی : وقار، شکوه .
-
استزاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ دِ) [ ع . استزادة ] 1 - (مص م .) فزون خواستن ، فزونی طلبیدن . 2 - مقصر شمردن . 3 - (مص ل .) شکوه کردن ، دلتنگی نمودن ، ج . استزادات .
-
آب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : 1 - آبرو. 2 - جلا، درخشندگی . 3 - رونق . 4 - اشک . 5 - عرق . 6 - نازکی . ...