کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِ.) 1 - تای و چین و چروک . 2 - پیچ و خم زلف . 3 - شکست در جنگ .
-
واژههای مشابه
-
شکن در شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ. دَ. ش کَ) (ص مر.) پیچ در پیچ .
-
سایه شکن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ)(ص فا.) روشن کننده .
-
موج شکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ. ش کَ) (اِ.) سد مانندی که برای جلوگیری از پیشروی آب در امتداد ساختمان - های ساحلی درست می کنند.
-
یخ شکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش کَ) (ص مر.) 1 - شکنندة یخ . چکشی که بدان قالب یخ را شکنند. 3 - کشتی ای که بدان قطعات بزرگ یخ اقیانوس های منجمد را شکنند تا رفت و آمد کشتی ها در آن ممکن شود.
-
جستوجو در متن
-
اشکن
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ) (اِ.) = شکن : چین و شکن .
-
یرا
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) چین و شکن .
-
کلج
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) چین و شکن .
-
پیچ واپیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - با پیچ های بسیار، دارای پیچ و خم . 2 - خم اندر، شکن در شکن .
-
تودهنی
فرهنگ فارسی معین
(تُ دَ هَ) (اِمر.) پاسخ محکم و دندان شکن .
-
چروک
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چین و شکن روی پارچه یا پوست بدن .
-
ناکث
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِفا.) عهدشکن ، پیمان شکن .
-
فرخال
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .) موی فروهشته که چین و شکن نداشته باشد.