کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکست 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
منهزم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) شکست خورده ، مغلوب شده .
-
مهزوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، هزیمت یافته .
-
مقهور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، غلبه شده .
-
هزم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] ( مص م .) شکست دادن و پراکنده کردن دشمن .
-
مغلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، غلبه شده .
-
انهزام
فرهنگ فارسی معین
(اِ هِ) [ ع . ] (مص ل .) شکست یافتن ، هزیمت یافتن .
-
هزیمت
فرهنگ فارسی معین
(هَ مَ) [ ع . هزیمة ] (اِ.) شکست لشکر، پراکندگی لشکر.
-
هزیمت یافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شکست خوردن ، پراکنده شدن .
-
کسر گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شکست خوردن .
-
علم افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: تسلیم شدن ، شکست خوردن .
-
بازنده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) (ص .) 1 - دارای باخت . 2 - شکست خورده ، ناموفق ، ناکام .
-
واخورده
فرهنگ فارسی معین
(خُ دِ) 1 - (ص مف .) شکست خورده ، از رونق افتاده . 2 - مأیوس ، دل سرد.
-
از پای درآمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - شکست خوردن ، تسلیم شدن . 2 - به نهایت خسته شدن .
-
شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِ.) 1 - تای و چین و چروک . 2 - پیچ و خم زلف . 3 - شکست در جنگ .
-
فرس نهادن
فرهنگ فارسی معین
(فَ رَ. نَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شکست خوردن ، درمانده شدن .