کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکاف
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - چاک ، رخنه . 2 - گنجه .
-
جستوجو در متن
-
غار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) شکاف ، شکاف در کوه یا زمین .
-
جر
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) 1 - شکاف ، رخنه . 2 - شکاف زمین .
-
اشکاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) رخنه ، شکاف .
-
شیار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خراش یا شکاف باریک روی چیزی .
-
کاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شکاف ، رخنه ، چاک .
-
انفطار
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شکاف خوردن . 2 - (اِمص .) شکاف خوردگی .
-
فلق
فرهنگ فارسی معین
(فَ لْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شکافتن ، شکاف دادن . 2 - (اِ.) شکاف .
-
اخدود
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ ع . ] ( اِ.) شکاف زمین .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) (اِ.) شکاف ، رخنه .
-
رخنه
فرهنگ فارسی معین
(رِ نِ) (اِ.) سوراخ ، شکاف .
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) شکاف ، چاک .
-
تنوز
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُ) (اِ.) شکاف ، چاک ، تنوزه هم گویند.
-
چاکاچاک
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) دارای شکاف بسیار، پرشکاف ، پاره پاره .