کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شک
فرهنگ فارسی معین
(شَ کّ) [ ع . ] (اِ.) گمان ، دودلی .
-
جستوجو در متن
-
تشکیک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) در شک انداختن ، شک آوردن .
-
دو دلی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) شک و تردید.
-
همانا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) به طور یقین ، بی شک .
-
یقین
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (ص .) بدون شک ، بی گمان .
-
مرتاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) آن که در شک و تردید باشد.
-
مشکوک
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آنچه مورد شک باشد، نامعلوم .
-
بلاشک
فرهنگ فارسی معین
( ~. شَ) [ ع . ] (ق .) بدون شک ، بی تردید، بدون شبهه .
-
حتماً
فرهنگ فارسی معین
(حَ مَ نْ) [ ع . ] (ق .) بی شک ، یقیناً.
-
شکاک
فرهنگ فارسی معین
(شَ کّ) [ ع . ] (ص .) بسیار شک کننده .
-
موهم
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) به وهم افکننده ، به شک اندازنده .
-
گویی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) قید شک و تردید. به معنی گویا، پنداری .
-
مشتبه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) در شک و شبهه انداختن .
-
مشکک
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) آن چه که دربارة آن شک شده .