کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِتِر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شتر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - برگشتگی پلک چشم . 2 - فروهشتگی پلک پایین . 3 - انقطاع ، بریدگی ، انشقاق (لب زیرین و غیره ). 4 - عیب ، نقص .
-
شتر
فرهنگ فارسی معین
(شُ تُ) [ په . ] (اِ.) پستانداری است نشخوارکننده از گروه سم داران بدون شاخ با پاهایی که دو انگشت دارد. این حیوان در برابر گرما و تشنگی بسیار مقاوم است . ؛ ~دیدی ، ندیدی سفارش به کتمان راز. ~ ؛ ~سواری دولا دولا نمی شه کنایه از: تلاش بیهوده برای پنه...
-
شتر گاو پلنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ لَ)(اِمر.) 1 - زرافه . 2 - کنایه از: ناهماهنگی و بی تناسبی .
-
جستوجو در متن
-
مناخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل اقامت . 2 - محل زانو زدن شتر.
-
خوابانیدن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) (مص م .) 1 - کسی را خواب کردن . 2 - باعث زانو زدن (شتر). 3 - تعطیل کردن (کارخانه و مانند آن ).