کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَوَق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شوق
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِمص .) میل ، رغبت .
-
واژههای همآوا
-
شوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پینه و آبله ای که در کف دست به علت کار زیاد و در کف پا به علت زیاد راه رفتن به وجود می آید.
-
شوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک شوخ .
-
شوق
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِمص .) میل ، رغبت .
-
جستوجو در متن
-
وجد
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) ذوق ، شوق .
-
اشتیاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شوق داشتن ، میل داشتن . 2 - (اِمص .) آرزومندی . جِ شوق .
-
مشوق
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ وَّ) [ ع . ] (اِفا.) به شوق آورده شده .
-
اشواق
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] جِ شوق ؛ آرزو، آرزومندی ها.
-
تحریض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) برانگیختن ، به شوق آوردن .
-
تشویق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آرزومند کردن ، به شوق افکندن .
-
صاحب حالت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . لَ) [ ازع . ] (ص مر.)کسی که شور و شوق و عشقی دارد.
-
آرزومندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (حامص .) 1 - شوق ، اشتیاق . 2 - حسرت . 3 - غرض .
-
دل و دماغ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لُ دَ) (اِمر.) حوصله و شوق . ؛از ~ افتادن بی حوصله و دلسرد شدن .