کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شمال
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سمت روبروی ما وقتی که خورشید در سمت راستمان باشد. 2 - سمت چپ .
-
باد شمال
فرهنگ فارسی معین
(دِ شُ) (اِمر.) باد صبا، صبا.
-
واژههای همآوا
-
شمال
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سمت روبروی ما وقتی که خورشید در سمت راستمان باشد. 2 - سمت چپ .
-
جستوجو در متن
-
جنوب
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جُ) [ ع . ] (اِ.) یکی از چهار جهت اصلی که مقابل شمال است .
-
صدری
فرهنگ فارسی معین
(صَ) (اِمر.) نوع مرغوبی از برنج که در شمال کشت می شود.
-
دارجلینگ
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ هند. ] (اِ.) نام تجاری نوعی چای مرغوب که در شمال هند کشت می شود.
-
دومیخ
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) کنایه از: قطب شمال و قطب جنوب ؛ قطبین .
-
صبار
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) بادی که از جانب شمال شرقی می وزد.
-
پارتی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به قوم پارت ؛ از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی . این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژة «پارتیزان » را برگرفته از نام این قوم می دانند.
-
پشتو
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ) (اِ.) از زبان های ایرانی شرقی که بیشتر در باختر و جنوب افغانستان و شمال باختری پاکستان رواج دارد.
-
توچال
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) 1 - یخچال طبیعی در کوه ها و دره هایی که برف های دایمی دارند. 2 - نام یکی از کوه های رشته کوه البرز در شمال تهران .
-
چهار ارکان
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - چهار حد جهان : مشرق ، مغرب ، شمال و جنوب . 2 - نوعی خیمة چهارگانه .
-
اسکیمو
فرهنگ فارسی معین
(اِ مُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - هر یک از مردمان ساکن شبه جزیرة آلاسکا، گروئتلند و جزایر اطراف قطب شمال . 2 - نوعی بستنی یخی .