کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَقْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) شکاف ، چاک .
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ناحیه . 2 - کرانه ، سو. 3 - نیمة چیزی . 4 - یک طرف بدن یا بار.
-
شق القمر
فرهنگ فارسی معین
(شَ قُّ لْ قَ مَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - شکافتن ماه که یکی از معجزات پیغمبر اسلام است . 2 - (عا.) کاری عجیب و خارق العاده .
-
کله شق
فرهنگ فارسی معین
(کَ لِ شَ) (ص مر.) (عا.) یک دنده ، لجوج .
-
گردن شق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شَ) (ص مر.) = گردن شخ : کنایه از: مغرور، سرکش .
-
شق و رق
فرهنگ فارسی معین
(شَ قُّ رَ قُ) (ص مر.) (عا.) راست و مستقیم .
-
واژههای همآوا
-
شغ
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) شاخ .
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) شکاف ، چاک .
-
شق
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ناحیه . 2 - کرانه ، سو. 3 - نیمة چیزی . 4 - یک طرف بدن یا بار.
-
جستوجو در متن
-
آلترناتیو
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] ( اِ.) شق یا راه حل دوم به جای شق یا راه حل اولیه ، علی البدل ، گزینه .
-
قد
فرهنگ فارسی معین
(قُ دّ) (ص .) (عا.) یکدنده ، کله شق ، سرسخت .
-
شکافتن
فرهنگ فارسی معین
(ش تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) چاک دادن ، پاره کردن . 2 - شکستن . 3 - (مص ل .) پاره شدن ، شق شدن .
-
کله خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) (عا.) 1 - دیوانه مزاج . 2 - کله شق ، یک دنده .