کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) شوهر.
-
شوی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گوشت کباب کرده ، گوشت بریان .
-
شوی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) پیراهن .
-
واژههای مشابه
-
شوی دیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) زنِ بیوه .
-
مرده شوی خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.)= مرده - شورخانه : جایی که مرده شوی مرده را شست و شو و غسل دهد، غسال خانه .
-
جستوجو در متن
-
شو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شوی ، شوهر.
-
گازرگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) رخت شوی خانه .
-
غسال
فرهنگ فارسی معین
(غَ سّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیار شوینده . 2 - جامه شوی . 3 - مرده شوی .
-
جامه کوب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) رخت شوی ، گازر.
-
غسال خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مرده - شوی خانه .
-
قصار
فرهنگ فارسی معین
(قَ صّ) [ ع . ] (ص .) گازر، رخت شوی .
-
قاب شور
فرهنگ فارسی معین
= قاب شوی : (ص فا.) (عا.) قاب دستمال .
-
گازر
فرهنگ فارسی معین
(زُ یا زَ) (ص . اِ.) رخت شوی .