کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوهردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عرس
فرهنگ فارسی معین
(عِ رْ) [ ع . ] (اِ.) زن شوهردار و مرد زن دار.
-
ناکح
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - مرد زن دار. 2 - زن شوهردار.
-
مادام
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) خانم ، بانو، در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان .
-
محصنه
فرهنگ فارسی معین
(مُ صَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) زنِ شوهردار. ج . محصنات .
-
غانیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . غانیة ] (ص .) مؤنث غانی 1 - زنی زیبا که نیاز به آرایش نداشته باشد. 2 - زن پاکدامن شوهردار.
-
فاسق
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گناهکار، بدکار. 2 - در فارسی به معنی مردی که با زن شوهردار رابطة نامشروع دارد.
-
فاسق گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) رابطة نامشروع برقرار کردن زن شوهردار با مرد بیگانه .