کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شور
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مشورت کرد. 2 - (اِمص .) مشورت .
-
شور
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) هیجان . 2 - غوغا. 3 - فتنه ، آشوب . 4 - مخلوط خیار وگل کلم و کرفس و هویج و سبزی را در آب نمک خیساندن . 5 - (ص .) پرنمک . 6 - بدشگون .
-
شور
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) ورزیدن ، به کار بردن ، عمل کردن . 2 - (اِفا.) در ترکیبات به معنی «شورنده » آید: الف - (به کار برنده ، ورزنده ): سلاحشور، سلحشور. ب - زیر و زبر کننده ، برهم زننده : خاکشور.
-
واژههای مشابه
-
چشم شور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) چشمی که از آن چشم زخم به کسی یا چیزی برسد.
-
شور زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) (عا.) مضطرب بودن .
-
شور واشور
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) از دو دست لباس به نوبت یکی را شستن و یکی را پوشیدن .
-
قاب شور
فرهنگ فارسی معین
= قاب شوی : (ص فا.) (عا.) قاب دستمال .
-
لب شور
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) (عا.) دارای شوری اندک .
-
مرده شور
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) = مرده شوی : کسی که شغلش شستشو و غسل دادن مردگان است .
-
گربه شور کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) بدون دقت و با سهل انگاری شُستن چیزی .
-
جستوجو در متن
-
خلیش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) شور و غوغا، آشوب .
-
هلالوش
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) شور، غوغا، غلغله .
-
وغی
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا و ) [ ع . ] (اِ.) شور و غوغا.