کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ) چرک ، ریم .
-
شوخ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - گستاخ ، بی حیا. 2 - زنده دل ، خوشحال . 3 - دزد. 4 - خوشگل .
-
واژههای مشابه
-
شوخ دیده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (ص مر.) بی شرم .
-
شوخ چشم
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (ص مر.) بی شرم .
-
شوخ رو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) گستاخ .
-
شوخ طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) بذله گو.
-
شوخ و شنگ
فرهنگ فارسی معین
(خُ شَ) (ص مر.) دارای حالت و رفتاری همراه با شادی و شادابی که موجب شادابی بیننده شود.
-
جستوجو در متن
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (ص .) شوخ و شنگ .
-
شوغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک شوخ .
-
لیم
فرهنگ فارسی معین
(ص .) شوخ و ظریف و بذله گو.
-
بذله گوی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فا. ] (اِفا.)آدم شوخ ، خوش - محضر.
-
پیخال
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - فضله ، سرگین . 2 - چرک ، شوخ .
-
دردو
فرهنگ فارسی معین
(دِ دُ) (ص .) (عا.) شوخ چشم ، بی حیا.