کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهر در کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شهر راندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) کشورداری .
-
شهر فرنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ ر فَ رَ) (اِمر.) دستگاه نمایش قدیمی به صورت اتاقکی قابل حمل که تماشاگر با چسباندن چشم خود به دریچة آن فیلم یا تصویری را که به وسیلة ذره بین بزرگ شده بود تماشا می کرد.
-
جستوجو در متن
-
آیینه
فرهنگ فارسی معین
(یِ نِ) [ په . ] ( اِ.) = آینه . آئینه : 1 - تکه شیشه ای که با جیوه پشت آن را پوشش می دهند تا بتوان صورت هر چیزی را به واسطة نور در آن منعکس کرد. 2 - مجازاً هر چیز صاف و براق . 3 - (کن .) دل عارف . ؛~ی عیب شکستن (کن .) ترک عیب جویی کردن . ؛~ در شه...