کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهرستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهرستان
فرهنگ فارسی معین
(شَ رِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - شهر بزرگ با توابع آن . 2 - هر یک از تقسیمات اداری استان که خود به چند بخش تقسیم می شود و زیر نظر فرماندار اداره می شود.
-
جستوجو در متن
-
استان
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ په . ] (اِ.)بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود.
-
شارسان
فرهنگ فارسی معین
(رْ) (اِ.) = شارستان : 1 - قسمت اصلی شهر که دیوار گرداگرد آن است و ارگ درون آن واقع است . 2 - شهرستان .
-
ولایت
فرهنگ فارسی معین
(وَ یَ) [ ع . ولایة ] (اِ.)1 - بخش هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن ها فرمانروایی کند. 2 - شهرستان . ج . ولایات .